دعای آیت الله بهجت در سجده چه بود؟
پیش فیلتر رافع ـ فروش پیش فیلتر گریز از مرکز رافع RAFEA
فروش پیش فیلتر رافع - پیش فیلتر گریز از مرکز رافع RAFEA
دعای آیت‌الله بهجت (ره) در سجده چه بود؟
اوائل برای نماز خدمت بزرگان دیگری می رفتیم که حالا اسم نمی برم. بعد ها مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله علیه را یافتیم. ایشان در سجده آخر یک دعایی می فرمودند که به نظرم آمد از این بهتر است.
آیت‌الله بهجت

 

آیت الله جاودان در درس اخلاق هفته قبل خود به طرح مباحثی کاربردی پرداختند که می‌خوانیم:

صلوات

صلوات یک دعای مقبول است. اگر ما هم این دعا را انجام دهیم از ما هم قبول است. به گناهانمان نگاه نمی کنند. این دعا از ما هم قبول می شود. بنابراین هرچقدر در نمازمان صلوات بفرستیم، آن بخش از نمازمان قبول است. ما یک دوستی داشتیم که مرد بزرگی بود. آن زمانی که ایشان شهید شد، احتمالا سی و دو سه سالش بود. در هر صورت مرد بزرگی بود. من دعایش را که در جا مستجاب شده بود دیده بودم. همان زمان که دعا کرد در جا مستجاب شد. ایشان در قنوت نمازش همه اش صلوات می فرستاد. من از ایشان یاد گرفتم. هرچه در نمازتان بیشتر صلوات بفرستید، احتمال قبولی آن بخش از نمازتان بیشتر است.

دعای عافیت

زمانی که ما در خدمت حاج آقای حق شناس بودیم، ایشان در سجده آخر یا ولیَّ العافیَة نـَسئـَلـُکَ العافیَة… و با کم و زیادش مثلا:… وَ تـَمامَ العافیَة وَ دَوام العافیَة وَ الشّـُکرَ عَلی العافیَة عافیَة الدّین وَ الدّنیا وَ الآخِرَة را می خواندند. البته ایشان کمتر از این می خواندند. ما بعدها از این طرف و آن طرف ادامه اش را یاد گرفتیم و به آن اضافه کردیم و یک دعای مفصل شد. آدم باید حرف را از معلم یاد بگیرد. اما هرکس هم معلم نیست. به عنوان معلم هرجایی نروید. در هر صورت بعد ها در همان اوایلی که خدمت حاج آقای حق شناس بودیم ما به قم مشرف شدیم.

اوائل برای نماز خدمت بزرگان دیگری می رفتیم که حالا اسم نمی برم. بعد ها مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله علیه را یافتیم. ایشان در سجده آخر یک دعایی می فرمودند که به نظرم آمد از این بهتر است. ایشان بعد از ذکر سجده صلوات می فرستادند و بعد می فرمودند:« وَافعَل بـِنا ما أنتَ أهلـُهُ وَ لا تـَفعَل بـِنا ما نـَحنُ أهلـُهُ یا أهلَ التـَّقوی وَ المَغفِرَة یا أرحَم الرّاحِمین» به نظرم آمد که این دعا مهم تر است. معنایش را متوجه شدید؟ با ما آنطور که تو اهل هستی رفتار کن. با ما آنطور که ما اهلش هستیم رفتار نکن. آنطور که تو اهلش هستی حد ندارد. شما در آن دعا عافیت می خواستی.

عافیت دین و دنیا و آخرت و… اینجا می گوید آنطور که تو اهلش هستی با ما رفتار کن. فوق عافیت همه چیز. این مهم است. انسان این دعا را بکند خوب است. با تمام دل دعا کند. ایشان تمام عمرش گفته بود وَافعَل بـِنا ما أنتَ أهلـُهُ خیلی عظیم است. آن وقت که این دعا را کرده باشد، چه ثروتی هم در این عالم و هم در آن عالم به او می دهند؟ ما که نمی فهمیم. آن دنیا ممکن است بفهمیم. خب پس در سجده آخر تسبیح را می گوییم:سبحان الله سبحان الله سبحان الله سبحان ربی الأعلی و بحمده. بعد صلوات و بعد این دعا وَافعَل بـِنا ما أنتَ أهلـُهُ وَ لا تـَفعَل بـِنا ما نـَحنُ أهلـُهُ یا أهلَ التـَّقوی وَ المَغفِرَة یا أرحَم الرّاحِمین من انتهایش فقط یا أرحَم الرّاحِمین را می گویم.

دعا برای همه

در قنوت دو تا دستور هست که یکی از آنها این است. «اللهم اغفِر لـَنا وَ ارحَمنا وَ عافِنا وَ اعفُ عَنـّا فِی الدُّنیا وَ الآخِرَة إنـَّک عَلی کـُلِّ شَیءٍ قـَدیرٌ» من با این قسمت اول و دومش کار دارم. اللهم اغفِر لـَنا وَ ارحَمنا این را بگویید. نه تنها برای خودتان برای تمام دوستان امیرالمومنین بگویید. مردم شهر ما خیلی گناه می کنند. خیلی. اصلا از حد گذشته است. هیچکس هم نیست برایشان دعا کند. دعای ما به درد نمی خورد اما خب حالا می شود این کار را کرد. مثلا روزی صد بار، دویست بار، هروقت می خواهد دعا کند، هروقت وقت کرد «اللهم اغفِر لـَنا وَ ارحَمنا وَ عافِنا وَ اعفُ عَنـّا» خیلی دعای خوبی است. خدایا ما را بیامرز. بر ما هم رحم کن.

به ما عافیت بده. از ما درگذر. «عَنـّا فِی الدُّنیا وَ الآخِرَة إنـَّک عَلی کـُلِّ شَیءٍ قـَدیرٌ» مهم این است که این دعا را برای عموم بکنید. یعنی برای خودت، برای پدر و مادرت، برای دوستانت، برای خویشانت، برای اساتیدت، برای همه ذوی الحقوقت، گذشتگانت، زنده هایت، مردم شهرت، مردم کشورت، بعد مردم عراق، بحرین، لبنان، فلسطین، هرجا که دوستان امیرالمومنین هستند و لایق هستند که این دعا را در موردشان انجام بدهیم. شاید بلاهایی که خدا برای این شهر مقرر کرده باشد با همین دعایی که شما دارید برای مردم شهرتان و کشورتان، برای مردم عراق و .. رفع شود. مدام به اینها فکر کردم و در ذهنم نظم داده ام تا بتوانم برای شما بگویم. فقط امیدوار نیستم. چند نفر عمل می کنید؟ خیلی ساده و راحت بود.

روایت خیلی ممتازی است که در گذشته هم خوانده ام. در کتاب اصول کافی یک فصل است. فرمودند: «اِنَّ للهِ عَزَّوَجَلّ ضَنائِنَ یَضُنّ بـِهـِم عَن البَلاء» اول معنای ضن را عرض کنم. ضن با ض یعنی بخل. یعنی خداوند یک کسانی دارد، یک چیزهایی دارد، یک آدم هایی دارد که نسبت به آنها بخل می ورزد. حرف بدی است؟ نه حرف خوبی است. «یَضُنّ بـِهـِم عَن البَلاء» اصلا نمی خواهد دست بلا به دامن آنها برسد. حالا عبارتش راعوض می کنم که روشن تر شوید. خدای متعال یک بندگان خاصی دارد.

آنها را به طور اختصاصی قایم کرده است برای خودش. آن معنی هم آن وقت درست می شود. خدای متعال یک بندگانی دارد که آنها را برای خودش قایم کرده است. هم آن معنا درست است و هم این معنایی که عرض کردم. «یَضُنّ بـِهـِم عَن البَلاء» دور و اطراف آنها را بسته و دیوار کشیده و محافظ گذاشته که بلا به سراغشان نیاید. بلا در مورد ائمه یک معنای خاصی دارد. می گوییم خدا شما را از فتنه ها حفظ کرده است. فتنه یعنی امتحان. بلا هم به همان معناست. خدا یک بندگانی دارد که خودش آنها را به طور اختصاصی برای خودش قرار داده است و نمی گذارد دست حوادث روزگار به آنها برسد. دست حوادث به این آدم ها نمی رسد.

حالا دانه دانه توضیح می دهد. «فـَیُحییهـِم فی العافیة» آنها را زنده می دارد. تمام عمر بر این می گذرد. هفتاد سال، هشتاد سال بر او می گذرد، همه در عافیت. به هیچ طرف از جانش بلا نمی رسد. معنای بلا این نیست که مثلا سر درد نمی گیرد. درونش درد نمی گیرد. پایش به زمین نمی خورد. معنایش اینها نیست. تمام عمرش در عافیت زندگی می کند. به قدری قیمتی است که حد ندارد. وَ یَرزُقهُم فِی العافِیةتمام مدت به آنها رزق می دهد. در عافیت. نان خشک می خورد ها. یک وقت هایی نان خشک هم گیرش نمی آید.

آن بزرگ آمده بود خانه. گفت حاج خانم این چراغ را بیاور مثلا یک دعایی بخوانم، یک مطالعه ای بکنم. حاج خانم گفت که آقا امروز نفت نداریم. گفت خب الحمدلله. پس شمع را بیاور. گفت آقا امروز هیچ چیز نداشتیم. نه گوشت داشتیم بپزیم و نه نان داشتیم که… بسیار شاد شد و بسیار خدا را شکر کرد که خانه ما تازه مانند خانه آل محمد صلی الله علیه و آله شده است. این آن وَ «یَرزُقهُم فِی العافِیة» است. رزقشان می دهند. هرچه از گلویشان پایین می رود در عافیت می رود.

حالا هنوز نرسیدیم. سوم می فرماید: «وَ یُمیتـُهُم فی العافِیة» آنها را می میراند. آخر دیگر مردن که عافیت ندارد. خدایی نکرده آدم سکته می کند. زیر ماشین می رود. یک بلایی سرش می آید که از دنیا می رود دیگر. بلا سرش می آید در عافیت. معلوم می شود این عافیت، عافیت معمول نیست. فرمود در عافیت زندگی می کند. در عافیت رزق می خورد. در عافیت می میرد. در عافیت یعنی در عافیت دینی. دینش هیچ عیب نمی کند. تمام مدت عمرش زندگی می کند. هفتاد سال، هشتاد سال. صد جور بلا هم برایش پیش می آید. مثلا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نمی دانم چهار سال، هفت سال، چقدر زندان بودند. زنجیرش می کنند. اما در عافیت.

حضرت رضا علیه السلام به تخت سلطنت می نشیند، در عافیت است. حضرت حسین علیه السلام صد تا، دویست تا، چقدر تیر در بندش بود؟ همه اش عافیت بود. همه اش به عافیت بود. من یک ذره دندانم درد می گیرد، عافیت به هم می خورد. یعنی شک می کنم. اوقاتم تلخ می شود. آنها اینگونه نیستند. هرچه می گذرد و پیش می آید و هرچه اتفاق است در دنیا برایش به عافیت است. یعنی در واقع همه حوادث به نفعش می شود. همه حوادثی که در دوران عمرش پیش می آید، به نفعش می شود. یک چیزی که به ضررش باشد وجود ندارد. ببینید گفتند چه بندگانی؟ «اِنَّ للهِ عَزَّوَجَلّ ضَنائِنَ» یک بندگان خاصی دارد. اینها خاص الخاص هستند. در روایتی دیگر دارد: یغذوهم بـِنعمتِه لقمه می گذارد در دهانشان. نعمت خودش را می گذارد. باز همانگونه. نه اینکه نان خشک نمی خورد مثلا همیشه فلان غذا را می خورد. نه. نان خشک می خورد. وَ یَبعَثـهُم فی العافیة وقتی هم به قیامت می آید با عافیت می آید.

قیامت

آقا قیامت خیلی عظیم است. ما اصلا به حد فهم قیامت نرسیدیم. به حد فهم مرگ هم نرسیدیم. که اگر آدم به حد فهم مرگ برسد دیگر گناه دورش پر نمی زند. دیگر گناه دورش پر نمی زند. اگر آدم بفهمد مرگ یعنی چه. وَ یَبعَثـهُم فی العافیة وَ یَسکنُهُم الجَنَّة فِی العافیة آنها را در عافیت در بهشت ساکن می کند. همه اول و آخر عمرش می شود عافیت. اینها اختصاصی هستند. بندگان اختصاصی خدا. یک کسانی هستند که خدا از روز اول با آنها اینگونه برخورد می کند. از اول. از وقتی متولد شده. حضرت صدیقه طاهره وقتی متولد شدند چطور متولد شدند؟ در پاکی. طهارت. پاکی، طهارت. تمام عمر در پاکی و طهارت. مرگش در پاکی و طهارت. همه چیزش در پاکی و طهارت. اینها یک بندگانی هستند که معصومین درجه اعلایش هستند. من و شما می توانیم برویم و به اینها برسیم.

 

منبع : جام نیوز


:,
 
:: 1:44 ::  نويسنده : زهرا سادات ژیان اخوان
 

هر چند گريه براي ابا عبدا...(ع) اختصاص به وقت معيّني ندارد ولي موسم آن محرّم و صفر بويژه عصر عاشورا است. هر چه به عاشورا نزديكتر ميشويم، بيشتر بايد گريه كرد. كمتر كسي است كه حالات حضرتش را بخواند يا بشنود و محضون نشود هر عقيده و مذهبي داشته باشد البته هر چه دل پاكتر باشد دلشكسته تر ميشود. آثاري كه بر گرية حسين(ع) مرطبت است بسيار زياد است مقدار كمي از آن را ذكر ميكنيم: اوّلين موقع سخت، هنگام جان دادن است كه علاوه بر امراض جسماني بر روح هم فشار ميآيد. دومين جا قبر است ، جائيكه اصلاً شخص اُنس سابقة قبلي ندارد و انيس و مونس با او همراه نيست خيلي وحشتناك و حول آور است. موقع سوّم برزخ است، يعني موقع قبر تا قيامت. در قيامت هم اثر گريه بر حسين(ع) خوب ظاهر ميشود. موقع سخت ديگر، موقع حساب است، تصوّرش را بكن: جائي كه بگويند كه خودت نامة عملت را بخوان. چارة اين سختيها گريه بر حسين(ع) است. كه حتّي سنگ هم در عزاي او به گريه مي افتد. کتاب سيّد الشّهدا اثر : شهید آيت ا... دستغيب

 

 

 

 

 

 

 

 
شنبه 23 آذر 1392برچسب:,
 
:: 1:9 ::  نويسنده : زهرا سادات ژیان اخوان
 

در روایتی امام سجاد(علیه السلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود:

در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر،

چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:

1- ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و استوار کردن

نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و کعب نیزه به ما می زدند

و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند.

2- سرهای شهدا را در میان زن های ما قرار دادند،

سر پدرم و سر عمویم عباس را در برابر چشم عمّه هایم زینب

و ام کلثوم(علیهماالسلام) نگه داشتند، و سر برادرم علی اکبر

و پسرعمویم قاسم را در برابر چشم سکینه و فاطمه (خواهرانم)

می آوردند و با سرها بازی می کردند، و گاهی سرها به زمین

می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت.

3- زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند،

آتش به عمامه ام افتاد، چون دست هایم را به گردنم بسته بودند،

نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت، و آتش به سرم رسید

و سرم را نیز سوزانید.

4- از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز،

ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند:

ای مردم بکشید این ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند.

5- ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه ی یهود

و نصاری عبور دادند و به آن ها می گفتند: این ها همان افرادی هستند

که پدرانشان، پدران شما را در خیبر و خندق و ... کشتند و خانه های

آن ها را ویران ساختند، امروز شما انتقام آن ها را از این ها بگیرید...

6- ما را به بازار برده فروشان برده و خواستند بجای غلام و کنیز بفروشند

ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.

7- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت، روزها

را از گرما و شب ها از سرما آرامش نداشتیم...

 

 

 

 

                                        برگرفته از سوگنامه آل محمد، (ص)

 
 
نويسندگان
 
 
 
 
 
 
 
 

نظرات شما عزیزان:

saeed
ساعت11:45---21 دی 1392
خدا رحمتش کند

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








ارسال توسط محسن
آخرین مطالب